- میگی خوبیــــن!مگه چن نفر رو اینجا میبینی فقط منم باید بگی خوبی؟!.یعنی منظورش این بودکه منم مثل خودش راحت وصمیمی برخوردکنم ودوم شخص مفردخطابش کنم واصلاهم به روی خودم نیارم اون شب گنَد زدم رولباسش اخه مگه میشه اینقدر پررویی؟از توهم که بعید نیس درناسابقه پرروگری خوبی داری!سرمو ت دادم وگفتم:
- بله درسته خوبی شما؟
- بهترم.ترمزدستی روکشید وراه افتاد،توی راه فقط صدای موزیک سکوت رومیشکست نزدیکای خروجی شهر وایساد وازیه سوپرمارکت کلی چیزمیزخریدوهمه روانداخت توبغله من!باچشمای گرد شده داشتم نگاهش میکردم که گفت:
- چیه خو؟گشنه مون میشه4ساعت راهه!
- اخه اینهَمه؟
- اره دوتاییم،بخورمشغول باشی.نگاه سرسری به خوراکیـها انداختم ماشالله ازخیر هیچی هم نگذشته بود مثل بچه ها بود ازنظر خوراکی ورسیدگی به شیکم نیگاکن توروخداپفک چیپس پاستیل لواشک پاپ کُرن چوب شور بیسکوییت کرانچی ازهرکدومی هم دوتا!خنده م گرفته بود انگاربا یه بچه اومده باشم مسافرت همه اینارو میتونست بخوره واقعا دل دردمیشه یامیخواد سربه سرمن بزاره؟!بالاخره رسیدیم به همون ویلایی که اوندفعه اومدم البته نصف خوراکی هاروهم نخورد فقط مزه میریزه!یه لحظه فکرکردم باداوودی هم که رفت شــیرازبراش چیپســپفک خرید؟خندم گرفت اونجاهم خونه داشت یارفتن هتل؟ازماشین پیاده شدم درحالی که هنوزنصف خوراکیهاتوبغلم بودن باپا درماشینوبستم ساک منوهم باساک خودش برداشت به دوتاهرکولش که تو باغ واسه خودشون قدم میزدن دست ت دادوبالبخندنگاهم کرد وراه افتادسمت ویلامنم به دنبالش،خداروشکر کردم اوندفعه بانینجابازیهام وفضولیهام خودمولوندادم اگه این دوتاهرکول میفهمیدن منم که تواَنبارشون سرک کشیدم وقرص خواب به خوردشون دادم ایندفعه اینجانبودم که!تازه ترس هم پاشون بودمیترسیدن لوبدم به شروین که اینااون شب خواب بودم ومواظب انبارنبودن برای همین هرکاری میگفتم بی چون وچرابرام انجام میدادن! وقتی رسیده بودیم نزدیکای ظهر بود سریع رفتم بالا و همون اتاقی که اوندفعه انتخاب کردمو ساکمو گذاشتم تو کمد که بعداز اینکه دوش گرفتم بیام وسایلمو مرتب کنم،حوله ولباسامو برداشتم ورفتم حموم بعدازیه دوش یه ربع-20دقیقه ای لباسامو تنم کردمو اومدم بیرون،بادیدن شروین که روی تخت یه نفره وسط اتاقم درازکشیده بود باچشمای گرد شده نگاهش کردم اصلا حواسمم نبودهیـچی سرم نیس حالانه که اونم موهامو توعروسی و مهمونی ندیده!آروم بهش نزدیک شدم تخت خوابیده بود اصلا به چه حقی اومدتو اتاقِ من؟نگاهم به ساکش افتاد که کنج دیواربود یعنی چی؟میخواد تو این اتاق بمونه؟نفهمیدمن اینجام؟چه راحت به فاصله همین یه ربع خوابش برد!درحالی که به تخت نزدیک میشدم صداش زدم اول اروم کم کم بلندتر:
- اقاشروین؟شروین خان؟اِهم اِهم اقای راستاد،هوی شــرویـــن!مگه کری اخه؟هوف چقدرخوابش سنگینه لبه تخت یعنی کنارش نشستم نگاهم افتادبه چهره غرق درخوابش دلت میادخواب به سرش کنی؟خـو گمشو برو یه اتاق دیگه درنا!تو دلم گفتم خدایامن چقدراین بشررودوسش دارم حتی بااینکه خوابه وزیرنگاه داغش گُر نمیگیرم ولی بادیدنش قلبم میادتو دهنم ازهیجان!
روز اول پیش خود گفتم دیگرش هرگز نخواهم دید
روزدوم بازمیگفتم لیک با اندوه وباتردید
روز سوم هم گذشت اما برسرپیمان خودبودم
ظلمت زندان مرامیکشت باز زندان بان خود بودم
آن منه دیوانه ی عاصی در درونم های وهو میکرد
مشت بردیوارها میکوفت روزنی راجستجو میکرد
در درونم راه می پیمود همچو روحی در شبستانی
بردرونم سایه می افکند همچو ابری بر بیابانی
میشنیدم نیمه شب درخواب های های گریه هایش را
درصدایم گوش میکردم دردسیال صدایش را
شرمگین میخواندمش برخویش ازچه رو بـیـهوده گریانی
درمیان گریه مینالید"دوستش دارم نمـیدانی؟"
دست لرزونموجلوی چشمام گرفتم وبعدآروم بردم سمت صورتش یه حس دوست داشتن ترغیبم میکردلمسش کنم؛صورت شیش تیغه ش رو،جای ریشش رو.انگشت اشاره مو ازبالای بنیش تا نوک بینیش کشیدم و اومدم پائین روی لباش،انگشتم همونجامتوقف موندلبای نرم وترک خورده ای که داشت،بااین لبـهااون شب منوبوسیده بودخدایایعنی میشه اون هم منوبخواد؟نه نمیشه نبایدکه بخواد اون مجرده اصلاشایدیکی توی دلشه تومتأهلی درناتونبایدعاشق میشدی توبایدجلوی دلت رومیگرفتی پاپس بکش تونبایدزندگیشو تومنگنه بزاری نباید فردسوم رابطه دونفره ی اون وعشقش بشی نزارعاشقت بشه سردباش باهاش،نه نمیتونم من عاشقه این مردَمحس میکردم پلکاش دارن ت میخورن به سرعت برق ازجام کنده شدمو ازاتاق زدم بیرون هنوزم هیچی به سرنداشتم ازخیر روسری گذشتم باهمون موهای خیس وپریشون رفتم بیرون!ازباغ زدم بیرون فقط راه دریاروبلد بودم غیرازاون جایی نمیتوستم برم با این وضع پوشش ولباسامم که تو اتاق شروین

نکات قابل توجه:باکسب رضایت ازنویسنده اصلی این رمان(سحرصادقیان)صحنه های سانسوری رمان بعد توسط خانوم خردمند ارائه شده وبه زودی حذف شده ورمان به شیوه ی اصلی خود برمیگردد

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها